-
دنیای وارونه
یکشنبه 24 خرداد 1394 11:15
اینجا سرزمین واژه های وارونه است. جایی که "گنج" "جنگ" می شود! "درمان" "نامرد" "قهقهه" "هق هق"! اما "دزد" همان "دزد" است "درد" همان "درد" است "گرگ"همان "گرگ" است!!! آری: سرزمین واژه های وارونه،سرزمینی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 خرداد 1394 10:06
خدایا! با تمام کوچکی ام چیزی در کلبه ی درویشی ام دارم که تو با آن عظمتت نداری!! و ان خدایی چون توست که من دارم تو نداری
-
خوشبختی
جمعه 1 خرداد 1394 16:23
برای خندیدن منتظر خوشبختی نباش شاید خوشبختی منتظر خندیدن تو باشد
-
روز مادر
پنجشنبه 27 فروردین 1394 12:37
گفتند:عشق چند حرف است با غرور گفت:چهار حرف به او خندیدند زیر لب گفت:میم الف دال ر مادر
-
برف
سهشنبه 11 فروردین 1394 15:30
چند روز پیش توی یکی از شهر های ایران فکر کنم اردبیل بود برف اومد می گن وقتی بعد عید نوروز برف میاد یعنی ننه سرما بیدار مونده و با عمو نوروز ازدواج کرده پ س ع ر و س ی ش و ن م ب ا ر ک
-
یک ایرانی
جمعه 15 اسفند 1393 15:33
یک مسلمان ایرانی در یکی از کشور های اروپایی سگی رو می بینه که داره دختری رو اذیت می کنه میره و سگ رو می کشه فردای اون روز تو روزنامه ها می نویسن مرد مکزیکی جان دختری را نجات داد مرد میره می گه من مکزیکی نیستم! فردای اون روز تو روزنامه ها می نویسن مرد آمریکایی جان دختری را نجات داد مرد میره می گه من آمریکایی نیستم! می...
-
لبخند بزن...
جمعه 10 بهمن 1393 18:17
تمام دنیا یک دوربین عکاسی است، لبخند بزنیم تا عکسمان قشنگ بیفتد
-
آسمان تو
سهشنبه 7 بهمن 1393 20:39
خدایا دستم به آسمانت نمی رسد تو که دستت به زمین می رسد بلندم کن...
-
عادت ندارم
چهارشنبه 1 بهمن 1393 15:20
عادت ندارم درد دلم را ، به همه کس بگویم... پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم ، تا همه فکر کنند . . . نه دردی دارم و نه قلبی
-
PRAYER
سهشنبه 30 دی 1393 15:02
God's aid !is only one PRAYER from us کمک خدا فقط به اندازه ی یک دعا از ما فاصله دارد!
-
خدا
شنبه 27 دی 1393 15:00
همه چیز را فراموش کن الی خدا زیرا همه چیز رفتنی ست جز خدا
-
پدر...
شنبه 20 دی 1393 17:42
کودکی به پدرش گفت: «پدر ، دیروز سر چارراه حاجی فیروز را دیدم بیچاره! چه اداهایی از خودش در می آورد تا مردم به او پول بدهند،ولی پدر ، من خیلی از او خوشم آمد ، نه به خاطر اینکه ادا در می آورد و می رقصید ، به خاطر اینکه چشم هایش خیلی شبیه تو بود ...» از فردا،مردم حاجی فیروز را با عینک دودی سر چارراه می دیدند ...
-
من ندارم
پنجشنبه 18 دی 1393 17:49
آدمها تا وقتی کوچیکن دوست دارن برای مـادر شون هدیه بخرن اما خب پول ندارن وقتی بزرگتر میشن پول هم دارن اما خب وقت ندارن وقتی هم که پیر میشن پول دارن وقت هم دارن اما دیگه مادر ندارن
-
به زور نرو
سهشنبه 16 دی 1393 21:13
خودتان را در قلب هیچ آدمی نچپانید جا نمی شوید ، فقط چروک می شوید...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 دی 1393 20:32
هرگز به آدم ها نخند !! به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب ، نخند ! به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری ، نخند ! به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ی کوتاه معطلت کند ، نخند ! به دبیری که دست و عینکش گچی ست و یقه ی پیراهنش جمع شده ، نخند ! به دستان...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 دی 1393 20:21
مرد درحال تمیز کردن اتومبیل تازه خود بود که متوجه شد پسرش تکه سنگی برداشته و بر وری ماشین خط می اندازد . مرد با عصبانیت دست کودک را گرفت و چندین مرتبه ضربات محکمی بر دستان کودک زد بدون اینکه متوجه آچاری که در دستش بود شود در بیمارستان کودک به دلیل شکستگی های فراوان انگشتان دست خود را از دست داد . وقتی کودک پدرخود را...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 دی 1393 20:15
ساعت سه نصفه شب بود که صدای تلفن پسری را از خواب بیدار کرد پشت خط مادرش بود. پسر با عصبانیت گفت : چرا این وقت شب مرا بیدار کردی ؟ مادر گفت : بیست و پنج سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی . فقط خواستم بگویم تولدت مبارک . پسر از این که دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد . صبح سراغ مادرش رفت . وقتی...